حال عجیبی دارم. فکر کن هی بخوای بنویسی و بنویسی و هی نشه. هی نتونی. هی زور بزنی که یه کلمه ازت در بیاد روی این صفحه ی سفیدِ لعنتی و هی در نیاد. پر از دردم و چیزی جز نوشتن نمیتونه تسکینم بده. ولی نمیشه. یه کلمه هم در نمیاد. اصلا باید از کجا شروع کرد؟ 

 

[ ]

یعنی تمومِ زندگیت تو آتیشه، عشق

هی ,یه ,کلمه ,  ,نمیشه ,هم ,یه کلمه ,و هی ,بده ولی ,ولی نمیشه ,کلمه هم

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پیسی رنک ولایتمداران زندگی در قشم اِمانش، گربه ی راه راه پوش اینجا ماهِ اعظمِ بیان مینویسد... بورس جهانی دلنوشته از بودن و نبودن تصویرگران دانلود آهنگ جدید